یاد از آن روزی که بودی زهره یار من
حالیا خالی است جایت ای نگار من
یاد داری زهره آن روزی که در صحرا
دست اندر دست هم گردش کنان تنها
بود عالم ما را لطف و صفایی زهره
بود هنگام غروب و آن روز پر زیبا
تکیه تو بر سینه ام دادی سر خود را
گفتیم و ما تنها بس رازهایی زهره
چون یقین کردی که در عشقت گرفتارم
من همچو تو دارم آخر خدایی زهره
ای باد صبا بهر خدا بوی که داری
این بوی خوش از سلسله موی که داری
خرم شده بستان ز تو ای باد بهاری
این خرمی از روی که و بوی که داری
تا خود تو به دل آرزوی روی که داری
تا خود تو به دل آرزوی روی که داری
ما روی دل از جمله جهان سوی تو داریم
تو روی تو روی دل قبله جان سوی که داری
عزیزم سوی که داری حبیبم سوی که داری
گردیده مؤید گردیده مؤید ز چه فکر تو پریشان
در سر مگر اندیشه گیسوی که داری
در سر مگر اندیشه گیسوی که داری که داری
برای دانلود به لینک تلگرام زیر مراجعه فرمایید.